سطل زباله کثیف
علی جان: توی مدرسمون جشن بود و بهمون آبمیوه داده بودن. بچه ها روشون نمیشد برن از تو سطل زباله ها پاکتا رو جمع کنن . من رفتم و از توی همه سطلا، مامان همه سطلا، حتی سطل زباله ی دفتر پاکتا رو جمع کردم و آوردم.یه نی تمیز هم داشتیم. باد کردیم و همگی پریدیم روش.خیلی خوش گذشت …
من: چه باحال😆 چند تا پاکت بود ( با ذوق و شوق ) ؟
علی جان: خیلی زیاد مامان. هممون آبمیوه خورده بودیم دیگه. الانم داریم تو خونه همون جوری خوش می گذرونیم مامان…
این ماجرا رو بعد از خوردن دو نفره آبمیوه و ترکوندن پاکتش با هم دیگه و کلی کیف کردن برام تعریف میکنه و من چه خوشحالم که اونقدر امنم که سعادت اینو دارم که از کارهای به اصطلاح خلاف پسرم بشنوم…
پی نوشت: همیشه قبل از هر واکنش از خودمون بپرسیم چه پیامی رو دارم به فرزندم منتقل میکنم؟
اگه من شروع میکردم به انتقاد و یا نصیحت چه پیامی به علی جان میدادم؟؟؟ من یه مامان خسته کننده ام که اصلا نمیشه باهاش حرف زد…. و بزرگتر که شد : مامان خیلی گیر میده، اصلا پایه نیست…. مامان چقدر سخت میگیری ؟…. دوباره معلم اخلاق بازی در نیار مامان …
.
خودمون رو برای اشتباهات خیلی بزرگتر بچه ها در نوجوانی و جوانی آماده کنیم…. دوست دارید اولین کسی باشین که فرزندتون از کارهای به اصطلاح خلاف و خفنش بهتون بگه؟
.
گوش امن بچه هامون باشیم. وقتی کسی با ذوق و شوق از چیزی حرف میزنه بدانید و آگاه باشید که اشنباه ترین کار ممکن اینه که بخوایم اشتباهش رو گوشزد کنیم یا نصیحتش کنیم و بزنیم تو ذوقش؟
حالا نوبت شماست. اگه شما جای من بودید چیکار میکردید؟ اصلا به نظرتون کار من درست بوده یا غلط؟ شاید هم رفتار بهتری به ذهن خلاق شما برسه…. بنویسید تا با هم بحث و رشد کنیم🙂
#تربیت#تربیتفرزند#تربیتصحیح_فرزند