علت ترس کودک از تنها ماندن چیست؟ وابستگی کودکان به والدین و اضطراب زیاد موقع جدایی یکی از چالشهای رایج پدر و مادرها محسوب میشود. در سایت آکادمی اطفال آمریکا گفته میشود که ۸۰ درصد کودکان ۲ تا ۴ ساله موقع جدا شدن از والدین مضطرب و گریان میشوند؛ این آمار در ۶ سالگی به ۴۰ درصد و در ۱۲ سالگی به ۵ درصد میرسد. (منبع)
سرفصلهای این مطلب
Toggle6 علت ترس کودک از تنها ماندن

ترس از تنها ماندن در کودکان، یکی از نگرانی های رایج والدین است و ممکن است به دلایل مختلفی بروز کند. در ادامه به ۶ علت اصلی این ترس اشاره میکنیم که آگاهی از آنها میتواند به والدین در مدیریت بهتر رفتار کودک کمک کند.
1ـ اضطراب جدایی
رایجترین علت ترس کودک از تنها ماندن، اضطراب جدایی است؛ این اضطراب از ۶ ماهگی تا ۳ سالگی بین کودکان رایج است و بخشی طبیعی از رشد محسوب میشود. معمولاً کودکان با افزایش سن از این ترس عبور میکنند.
اضطراب جدایی به این دلیل ایجاد میشود که کودک میفهمد چهقدر به والدین یا مراقبان خود وابسته است، بقای او بدون آنها میتواند به خطر بیوفتد و بدون افرادی که به آنها وابسته است، احساس امنیت نمیکند. با بزرگتر شدن، کودکان متوجه میشوند که افراد و حتی اشیاء، هنگامی که در معرض دید نیستند یا چند ساعتی دیده نمیشوند هم همچنان وجود دارند. (در مقالهی «ترس از مدرسه» به نکات تکمیلی پرداختهایم.) این اضطراب رایج و طبیعی میتواند به یک اختلال تبدیل شود و مشکلاتی برای کودک و والدینش ایجاد کند. اختلال اضطراب جدایی نسبت به اضطراب طبیعی با شدت بیشتری همراه است و نشانههای زیر را دارد:
- تنها نخوابیدن
- کابوسهای مداوم با موضوع جدایی از افراد مورد دلبستگی
- بیقراری و نگرانی زیاد برای جدایی از خانواده
- نگرانی زیاد در مورد گم شدن
- مقاومت برای رفتن به مهد یا مدرسه
- وابستگی زیاد به پدر یا مادر حتی در محیط خانه
- نگرانی زیاد کودک در مورد امنیت خودش یا والدین
اما همانطور که گفتیم، نشانههای اضطراب جدایی در کودک ۶ ماه تا ۳ سال طبیعی است؛ زمانی میتوانیم آن را یک اختلال بنامیم که کودک بزرگتر باشد، نشانهها شدیدتر باشند و این حالتها برای حداقل ۴ هفته ادامه داشته باشد. هستهی اصلی اختلال اضطراب جدایی، «جدا ماندن از افراد مورد دلبستگی» است.
در این شرایط مراجعه به فرد متخصص و روانشناس کودک مطمئنترین راه برای درمان اضطراب جدایی محسوب میشود. در ادامه بعد از علل به راهکارهای اختصاصی این علت به صورت کامل پرداختهایم پس با ما همراه باشید.
2ـ تجربیات منفی در گذشته

اگر کودک قبلاً در شرایطی تنها مانده و اضطراب و ترس زیادی را تجربه کرده باشد، این موضوع هم میتواند علت ترس کودک از تنها ماندن باشد؛ مثلا در اتاق تاریک یا محیط ناآشنایی بوده یا در بازار و جای شلوغی گم شده است. انگار که در شرایط مشابه این خاطره زنده میشود. راهکارهای این بخش در ادامه مقاله به صورت اختصاصی گفته شده است.
توجه به اصول والدگری و ایجاد فضای امن و حمایتگرانه میتواند به کودک کمک کند تا این ترسها را پشت سر بگذارد.
3ـ تخیل قوی کودک

قدرت تخیل در کودکان ۳ تا ۶ ساله رشد زیادی پیدا میکند و گاهی همین قدرت تخیل، موجب فکر کردن به موضوعات مختلف و پرورش ترس در ذهن کودک میشود؛ مثلا شبیهسازی سایههای مختلف به هیولاها. قدرت تخیل بالا در کودکان ۳ تا ۶ سال باعث میشود گاهی از سایهها هیولا بسازند، اما همین تخیل اگر در تنهایی بازی کردن کودک هدایت شود، میتواند به باهوش شدن کودک کمک کند.
4ـ تغییرات جدید و استرسزا
گاهی اتفاقات جدید و استرسآور زندگی میتواند در کودکان احساس ناامنی ایجاد کند؛ اتفاقهایی مثل آمدن خواهر یا برادر جدید، تغییر محل زندگی، شروع مهد کودک، طلاق والدین و … .
5ـ رفتار نادرست والدین
رفتار نادرست والدین هم میتواند علت ترس کودک از تنها ماندن باشد. اگر والدین خودشان افراد مضطربی باشند و مدام در مورد خطرات احتمالی به فرزندشان هشدار دهند، به نوعی این ترسها را به کودکشان هم تزریق کردهاند! به این صورت کودک هم به صورت خودکار همان صداهای محتاط و هشدار دهنده و افکار اضطرابی را در ذهنش تکرار میکند.
مثلا بیایید به این جمله فکر کنیم :«اگه تنها بری تو کوچه، لولو میخورتت!» طبیعی است که بعد از این، کودک در موقعیتهای خلوت یا تاریکِ دیگر هم انتظار حملهی لولو را داشته باشد!
در ادامه راهکارهایی برای هر علت گفتهایم.
6ـ تجربیات ترسناک غیرمستقیم
اگر کودک بیش از حد در معرض محتواهای ترسناک، مثل فیلم، اخبار، بازیهای خشن و … باشد یا بزرگسالان به طور مداوم جلوی او در مورد حوادث ناگوار مثل دزدی، تصادف و خبرهای ناراحتکننده صحبت کنند، سطح ترس و اضطراب کودک بالا میرود.
بسته به علت ترس کودک از تنها ماندن، راهکارهای مختلفی برای رفع مشکل وجود دارد؛ در این بخش به اصلیترین راهکارهای هرکدام میپردازیم:
راهکارها برای اضطراب جدایی

اما راهکارهایی وجود دارند که میتوانند برای مدیریت اضطراب جدایی به ما کمک کنند؛ به عنوان مثال:
1ـ برای شروعِ جدایی از بازههای زمانی کوتاه آغاز کنیم
اگر تا کنون فرزندمان را تنها نگذاشتهایم یا میبینیم که موقع جدایی بیقراری زیادی دارد، از بازههای زمانی کوتاه و مکانهای آشناتر شروع کنیم. مثلا اگر کودک در خانهی مادربزرگش احساس راحتی بیشتری دارد، ابتدا از این محیط آغاز کنیم و برای دفعهی اول یک ربع او را تنها بگذاریم؛ سپس به مرور بازهی زمانی را افزایش داده و بعد در محیطهای کمتر آشنا این کار را انجام دهیم. (مثلا خانهی یکی از دوستان یا در مهد کودک برای یک ربع الی ۲۰ دقیقه)
2ـ در مورد کارهایی که بعداً باهم انجام میدهیم صحبت کنیم
همانطور که گفتیم، علت ترس کودک از تنها ماندن این است که دیگر ما را نبیند یا فراموش کنیم به دنبالش برویم. در نتیجه، میتوانیم در مورد کارهایی که بعد از دیدن یکدیگر قرار است انجام دهیم صحبت کنیم. این قرارها آرامش خاطری میشود که در گوشهی ذهن کودک باقی میماند و ترس او را کم میکند. مثلا :«ظهر میام دنبالت و بعدش میریم برای ناهار خرید میکنیم.»
دنیل سیگل، روانپزشک و متخصص در حوزهی روانشناسی کودک بیان میکند:
کودکان زیر ۴ سال درک درستی از مفهوم «بازگشت» ندارند؛ وقتی والدینشان را نمیبینند، فکر میکنند آنها برای همیشه رفتهاند.
3ـ از ابژهی انتقالی کمک بگیریم!
ابژهی انتقالی به وسیله یا اسباببازیای گفته میشود که کودک میتواند آن را همراه با خود داشته باشد و در او حس امنیت ایجاد کند؛ به این صورت که نگاه کردن به آن شیء، یادآور قولها یا گفتگوهایی باشد که با کودک داشتهایم.
به عنوان مثال :«هروقت به این عروسک نگاه کردی، یادت باشه که مامان و بابا به اندازهی دنیا دوسِت دارن و حتما ظهر میان دنبالت.»
4ـ با کودک همدلی کنیم
گفتنِ جملاتی مثل «ببین بقیهی بچهها آرومن.» یا «نگاه کن کسی گریه نمیکنه.»، صرفاً پاک کردن صورت مسئله است! به فرزندمان نشان دهیم که احساسات ناخوشایند او را درک میکنیم و میفهمیم که دوست دارد کنار ما باشد؛ اما به هر حال این کاری است که باید انجام دهیم و روی راهحلهای اصولی تمرکز کنیم.
5ـ روالهای ثابت داشته باشیم
روتینهای منظم و ثابت به کودکان حس آرامش میدهد؛ مثلا وقتی هر روز صبح رأس ساعت مشخصی بیدار شویم، صبحانه بخوریم، لباس بپوشیم، باهم از خانه خارج شویم، او را به خانهی مادربزرگ یا مهد ببریم، در ساعات معینی جلوی در مهد حاضر باشیم و بعد از بازگشتن به خانه با یکدیگر ناهار بخوریم، این مراحل در ذهن کودک تثبیت میشود.
میبیند که برنامهی هر روز همین است، روالها ثابت هستند، کسی قرار نیست او را فراموش کند و کمکم حس امنیت در او ایجاد میشود.
6ـ خداحافظی را با غم و اندوه ترکیب نکنیم!
اگر فرزندمان ببیند که ما هم موقع خداحافظی نگران یا غمگین هستیم، متوجه این احساسات میشود و میزان احساسات ناخوشایند در او هم افزایش پیدا میکند. بهتر است علیرغم سخت بودن جدایی، با شادی و اعتماد به نفس خداحافظی کنیم و سپس موقع دیدار مجدد هم شاد و پرانرژی باشیم تا جدا شدن با ناراحتی کمتری همراه باشد.
شاید در این شرایط عذابوجدان بگیریم و حس کنیم مادر بدی هستیم؛ اما به هر حال این جدا شدنها یک مرحلهی مهم از رشد استقلال کودک است و مرحلهایست که در نهایت باید انجام شود.
راهکارها برای تجربیات منفی در گذشته

اگر ترس کودک به خاطرات تلخ گذشته بر میگردد، میتوانیم از راهکارهای زیر استفاده کنیم.
1ـ خاطرهای شیرین را جایگزین آن خاطرهی تلخ کنیم
اگر میدانیم که این خاطرهی تلخ در چه محیطی اتفاق افتاده است، میتوانیم با ساختن خاطرات شیرین در شرایط مشابه، ترس کودک را کمرنگ کنیم. مثلا اگر در اتاقی تاریک تنها مانده و نمیتوانسته در را باز کند، باهم به آن اتاق برویم، موسیقی شاد بگذاریم، بازی کنیم یا به فعالیتهای مورد علاقهی کودک بپردازیم.
حتی میتوانیم بعد از مدتی چراغ اتاق را هم خاموش کنیم و با روشن کردن چراغ قوه و سایهبازی، ترس از تاریکی را هم کمرنگ کنیم. (البته در شرایط امن و کنترلشده)
2ـ از داستانهای مشابه کمک بگیریم
داستان و بازی زبان کودک هستند؛ میتوانیم از کتاب داستانهای مرتبط یا داستانهای خود ساخته که در آنها شخصیت اصلی بر ترس خود غلبه میکند کمک بگیریم. حتی میتوانیم نقاشیِ داستان را هم همزمان بکشیم. این کار به کودک کمک میکند که ترسش را به شکل متفاوتی در ذهن خود بازنویسی کند.
داستان و بازی زبان کودک هستند؛ میتوانیم از کتاب داستانهای مرتبط یا داستانهای خودساخته که در آنها شخصیت اصلی بر ترس خود غلبه میکند کمک بگیریم. حتی میتوانیم نقاشیِ داستان را هم همزمان بکشیم. این کار به کودک کمک میکند که ترسش را به شکل متفاوتی در ذهن خود بازنویسی کند. در قالب قصه بچه حرف گوش کن یا بازی درمانی کودکان، این داستانها میتوانند تأثیر تربیتی و درمانی عمیقتری هم داشته باشند.
3ـ با بازی مناسب کودک را در جایگاه قدرت قرار دهیم
در یک نمایش یا تئاتر ساختگی، موقعیتِ آن خاطرهی ترسناک را شبیهسازی کنیم و خودمان در نقشِ کودک ترسیده و تنها باشیم؛ سپس از فرزندمان بخواهیم به نقش اصلی داستان کمک کند تا با ترس خود کنار بیاید یا راهحلهایی به او پیشنهاد دهد.
در این شرایط کودک حس میکند کنترل و قدرت دارد و مهارتهای حل مسئله را تمرین میکند.
4ـ از ابژهی انتقالی کمک بگیریم
در مورد ابژهی انتقالی در بخش اضطراب جدایی صحبت کردیم؛ ابژهی انتقالی هر وسیله یا اسباببازیای است که یک پیام مشخص را یادآوری میکند. مثلا میتوانیم یک عروسک را به کودک بدهیم و بگوییم وقتی تنها هستی این عروسک از تو محافظت میکند.
5ـ تنها ماندن را مدلسازی رفتاری کنیم!
مثلا وقتی قرار است خودمان در اتاقی تنها بمانیم یا از اعضای خانواده جدا باشیم، احساسات یا تجربهمان را با صدای بلند با کودک در میان بگذاریم. مثلا «الان دارم آماده میشم که برم سرکار؛ دوست ندارم از تو و بابایی جدا شم و دلتنگتون میشم. اما میدونم حتی وقتی پیشتون نیستم حالتون خوبه و دوباره ظهر میبینمتون.»
به این صورت کودک متوجه میشود که دیگران هم احساسات ناخوشایند و مشابه را تجربه میکنند و چگونه با احساسات گوناگون خود کنار میآیند.
راهکارها برای تخیل قوی کودک
اگر فرزندمان با استفاده از قوهی خلاقیت خود موضوعات ترسناکی میسازد، میتوانیم از همین خلاقیت به عنوان ابزاری بر علیه ترسهایش استفاده کنیم. چگونه؟
1ـ ابزارهای جادویی بسازیم!
مثلا میتوانیم یک اسپری ضد هیولا درست کنیم! مقداری آب را با یک عطر (مثلا گلبرگ گل) داخل اسپری بریزیم و به فرزندمان بگوییم :«با این اسپری میتوانی به جنگ هیولاها بروی! هرجا این مایع را اسپری کنی، هیولاها فرار میکنند.»
یا یک چراغقوهی فانتزی تهیه کنیم و بگوییم نورِ این چراغ هیولاها را فراری میدهد. این تکنیک به کودک احساس کنترل و قدرت میدهد و به همین دلیل برای مقابله با ترسها مفید است.
2ـ تخیلات ترسناک را روی کاغذ بیاوریم!
از کودک بخواهیم تصاویر ترسناکی که در ذهنش دارد (مثلا جناب هیولا!) را نقاشی کند؛ سپس با کمک یکدیگر آن را رنگآمیزی کنیم و با اضافه کردن جزئیاتی، یک تصویر بامزه بسازیم. مثلا برای هیولا یک سیبیل یا کلاه فانتزی بکشیم.
همچنین میتوانیم داستانی بسازیم و هیولای ترسیم شده را نقش اصلی داستان قرار دهیم؛ مثلا بگوییم که هیولا تنهاست و نمیتواند دوست پیدا کند. به این ترتیب کودک میتواند تصورات ترسناک ذهنیاش را به شکل متفاوتی ببیند.
3ـ محتواهای ترسناک را محدود کنیم
گاهی کودکان بیش از حد در معرض محتواهای ترسناک، مثل فیلمهای بزرگسالانه یا بازیهای نامناسب قرار میگیرند و همین موضوع فرآیندهای ذهنیشان را به سمت ساختن تصاویر ترسناک سوق میدهد. حذف کردن یا محدود کردن این نوع محتواها اهمیت زیادی دارد.
4ـ روش مدیریت صحیح ترس را به کودک بیاموزیم
مثلا تکنیکهای تنفس عمیق را به کودک یاد بدهیم و بگوییم هر زمان از چیزی ترسید، سه نفس عمیق بکشد و تصور کند که بادکنکِ ترسش میترکد! یا حتی از خودِ کودک سوال کنیم که چگونه میتوانیم ترسش را کاهش دهیم. مشارکت کودک در حل مسئله، به او قدرت کنترل و حس فاعل بودن میدهد و در موقعیتهای آتی هم بهتر میتواند به صورت مستقل راهحلهایی پیدا کند.
راهکارها برای تغییرات جدید و استرسزا

در این شرایط بر اساس تغییری که ایجاد شده، راهکارها میتواند متفاوت باشد؛ اما به صورت کلی میتوانیم از راهکارهای زیر برای کاهش ترس و استرس در کودک استفاده کنیم.
1ـ از قبل برای کودک آمادگی ذهنی ایجاد کنیم
مثلا اگر تغییری مثل آمدن فرزند جدید، شروع مهد کودک یا طلاق قرار است اتفاق بیوفتد، با داستانهای مرتبط برای کودک آمادگی ذهنی ایجاد کنیم؛ زیرا وقتی فرزندمان به صورت ناگهانی خودش را در شرایط جدیدی ببیند، تأثیر نامطلوبی بر احساس امنیت او میگذارد و رفتارهایی مثل وابستگی افراطی به والدین در او شدیدتر میشود.
برای ایجاد آمادگی ذهنی میتوانیم از داستان، نقاشی، انیمیشنهای مرتبط و … استفاده کنیم.
2ـ با عروسکها و در قالب داستان شرایط جدید را توضیح دهیم
داستان زبان کودکان است؛ راهحل بعدی این است که با عروسکها شرایط جدید را شبیهسازی کنیم و در قالب داستان به کودک نشان دهیم که روال زندگی از این به بعد قرار است چگونه باشد.
مثلا اگر شرایط جدید مربوط به طلاق والدین است، در داستان خودساختهمان این مفهوم را برسانیم که مامان و بابا جدا زندگی میکنند اما به اندازهی قبل کودک را دوست دارند و او طبق برنامهی مشخصی میتواند به صورت جداگانه با هرکدام وقت بگذراند. (در مقالهی «صحبت با کودک درباره طلاق» بیشتر به این موضوع پرداختهایم.)
در مورد آمدن فرزند جدید، رفتن به مهد کودک یا نقل مکان به خانهی جدید هم این روش قابل انجام است.
3ـ بخشی از روالها و روتینهای قبل را حفظ کنیم
به وجود آمدن شرایط جدید و تغییر روالهای سابق به کودک حس ناامنی و اضطراب میدهد؛ گاهی با انجام دادن تعدادی از روتینهای گذشته میتوانیم به کودک نشان دهیم که زندگی کاملاً زیر و زبر نشده است! مثلا روتینهای قبل از خواب را برای او تکرار کنیم، اگر برنامهی خاصی برای پیادهروی یا رفتن به پارک داشتیم آن را ادامه دهیم یا مثلا اگر آخر هفتهها صبحانهی متفاوتی درست میکردیم، به این رسم پایبند بمانیم.
راهکارها برای رفتار نادرست والدین

برای جلوگیری از انتقال ترسها و اضطرابها، راهکارهای زیر میتوانند کمککننده باشند:
1ـ روی مدیریت اضطرابهای خودمان کار کنیم
قبل از بیان جملات مختلف، برای چند ثانیه مکث کنیم؛ «آیا این جملهای که میخواهم به زبان بیاورم لزوماً قرار است اتفاق بیوفتد؟ یا صرفاً از شیوهی تفکر اضطرابیام ناشی میشود؟ بیان آن در بلندمدت چه اثری بر فرزندم میگذارد؟ به چه روشهایی میتوانم اضطراب خودم را در شرایط گوناگون کاهش دهم؟»
2ـ اندکی در موقعیتهای ترسناک باقی بمانیم
راهکار بعدی این است که به محض روبهرو شدن با ترسِ کودک، او را از محیط دور نکنیم؛ میتوانیم به او پیشنهاد دهیم که فقط برای دو دقیقهی دیگر در اتاقِ تاریک، کلاس مدرسه یا هر موقعیت دیگری که او را از تنها ماندن ترسانده است باقی بمانیم.
در قدم بعدی با کودک همدلی کنیم و روی راهحلها متمرکز شویم؛ مثلا از خودش سوال کنیم که فکر میکند به چه روشی میتوانیم ترس او را کاهش دهیم؟ (بسته به موقعیت، ترکیبی از راهکارهای بخشهای قبل هم میتواند مناسب باشد؛ به عنوان مثال استفاده از ابژهی انتقالی یا صحبت کردن در مورد کارهایی که بعدا قرار است انجام دهیم و …)
3ـ زبان بدن اطمینانبخشی داشته باشیم
گاهی کلاممان یک چیز را نشان میدهد و رفتارمان چیز دیگری! کودکان میتوانند احساسات والدین را از ریزترین حرکات صورتشان بخوانند. اگر در کلام بگوییم فلان موضوع که ترس ندارد یا به عبارتی بخواهیم او را به سمت جلو هدایت کنیم، اما صورتمان مضطرب و نامطمئن باشد، کودک به جای دریافت پیام کلام، حالات صورتمان را دریافت میکند.
در عوض با فرزندمان تماس چشمی برقرار کنیم، نگاه مطمئن داشته باشیم، لبخند بزنیم و حسِ «اتفاقی نمیافتد و تو در امنیت هستی.» را منتقل کنیم.
راهکارها برای تجربیات ترسناک غیرمستقیم

اگر به صورت خواسته یا ناخواسته فرزندمان را در معرض محتواها یا صحبتهای اینچنینی قرار دادهایم، راهکارهای زیر میتوانند کمککننده باشند:
1ـ محتواهای نامناسب را حذف کنیم
طبیعتاً اولین گام این است که با حذف کردن یا محدود کردن محتواهای نامناسب، جلوی انتقالِ ترس بیشتر را بگیریم. در قدم بعدی به صحبتهای خودمان توجه کنیم و از بیان کردن موضوعاتی که برای سن کودک مناسب نیستند، بپرهیزیم.
2ـ از تکنیک جعبه ترس استفاده کنیم
با فرزندمان گفتگو کنیم و از او بپرسیم که دقیقاً چه چیزهایی باعث ترسِ او شدهاند؛ یک موقعیت خاص؟ یک شخصیتِ ترسناک در فیلم؟ تاریکی؟ سپس با کمک یکدیگر هر کدام را روی کاغذ بنویسیم یا نقاشیشان کنیم. در قدم بعدی کاغذها را داخل یک جعبه بگذاریم و در جعبه را ببندیم.
میتوانیم به کودک بگوییم که ترسهای او داخل جعبه هستند و جای ما امن است؛ بعد از مدتی میتوانیم در جعبه را باز کنیم و باهم بررسی کنیم که چند مورد از ترسهای داخل جعبه برای او کمرنگتر شدهاند. به این تکنیک «جعبهی ترس» گفته میشود. با این روش کودک میتواند ترسهای داخل ذهنش را به صورت یک موضوع جدا ببیند و حس کنترل و عاملیت داشته باشد.
3ـ پشت صحنهی فیلمهای ترسناک را باهم تماشا کنیم
اگر ترسهای کودک مربوط به یک فیلم خاص هستند، میتوانیم پشتصحنهی آن را باهم تماشا کنیم. دیدنِ جلوههای ویژه، پردهی سبز، عوامل پشت صحنه و چیزهایی که دست به دست هم دادهاند تا تصویر نهایی ساخته شود، به کودک واقعیتِ موضوع را نشان میدهد.
چه زمانی ترس کودک نیاز به پیگیری جدی دارد؟

در بخش قبل به طور مفصل در مورد علت ترس کودک از تنها ماندن و راهکارهای مختلف صحبت کردیم؛ اما چه زمانی لازم است پیگیری جدیتری داشته باشیم و به فرد متخصص مراجعه کنیم؟ در شرایطی که:
- اگر از راهکارهای مختلف استفاده کردهایم و ترس کودک بیشتر از ۶ ماه است که ادامه دارد.
- اگر در عملکرد طبیعی روزانهی کودک اختلال ایجاد شده است؛ مثلا برای رفتن به مدرسه مقاومت زیادی دارد، تنها نمیخوابد، در جمعها از والدین جدا نمیشود و … .
- اگر به صورت افراطی رفتارهای اجتنابی نشان میدهد؛ به عنوان مثال زمانهای زیادی به والدین میچسبد، در صورت جدا شدن جیغ میزند، میترسد تنها به اتاقهای دیگر یا سرویس بهداشتی برود و … .
- اگر تأخیر رشدی یا پسرفت رشدی دارد؛ مثلا میبینیم که به برخی از رفتارهای کودکانهترِ خود برگشته است (مثل انگشت مکیدن) یا در مقابل یادگیری مهارتهای جدید مثل دستشویی رفتن مقاومت زیادی نشان میدهد.
- اگر اضطراب کودک با علائم جسمانی همراه است؛ نشانههایی مثل تعریق زیاد، تپش قلب بالا، لرزیدن، حالت تهوع و … .
با مشاهدهی علائم بالا، لازم است برای پیگیری بیشتر و تخصصیتر، به روانشناس کودک مراجعه کنیم. همچنین بررسی سبک های فرزند پروری میتواند کمک کند تا عوامل محیطی مؤثر بر اضطراب کودک بهتر شناسایی و اصلاح شوند.
کلام آخر
به پایان مقالهی علت ترس کودک از تنها ماندن رسیدیم؛ به عنوان نکتهی پایانی باید بگوییم، رفتارهای اضطرابی در کودکان ممکن است به دلیلِ مجموعهای از عوامل مختلف ایجاد شود و شاید نیاز باشد رفتارهای خودمان را با کودک زیر ذرهبین بگذاریم. علاوه بر این، کاهش اضطراب کودک نیاز به صبوری و مداومت دارد و نیازمند تغییرات کوچک و مداوم است.
فرزند شما چند ساله است و در چه شرایطی از تنها ماندن میترسد؟ از چه راهکارهایی استفاده میکنید؟
نظرات و تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منابع:
 
								 
															 
								 
								 
								 
								 
								 
															 
															 
															 
								