دعوای کودکان، چالشی که والدین را کلافه، عصبانی و ناراحت میکند؛ به خصوص اگر به صورت مداوم تکرار شود. میبینیم که فرزندمان با کودکان دیگر درگیر بحث یا کتککاری میشود، فحاشی میکند و نمیدانیم چه واکنشی در این شرایط صحیح است. چرا هر چقدر فرزندمان را نصیحت میکنیم فایدهای ندارد؟ تا چه حد مداخله کنیم؟ آيا لازم است تنبیههای سفت و سختی در نظر بگیریم؟
در صورتی که این بحث و دعوا بین خواهر و برادرها وجود داشته باشد، کار سختتر میشود! به عنوان والد طرف کدام فرزندمان را بگیریم؟ چگونه این دعواها را کم کنیم؟
در ادامه به طور مفصل در مورد دعوای کودکان صحبت میکنیم؛ در قدم اول بر اساس منابع معتبر، دلایل دعوا و درگیری کودکان را شرح میدهیم و در بخش بعد، به راهکارهای اصولی و موثر میپردازیم. با ما همراه باشید.
سرفصلهای این مطلب
Toggleدلایل دعوای کودکان؛ چرا کودک به پرخاشگری و کتککاری روی میآورد؟!
هنگامی که در مسیر فرزندپروری به چالش بر میخوریم، لازم است بایستیم و یک قدم به عقب برویم؛ چرا این مشکلات ایجاد شدهاند؟ اگر دلایل را بررسی نکنیم، حتی با اجرایی کردن راهکارهای صحیح هم ممکن است به نتایج مطلوب نرسیم.
در دنیای درونی و ذهن کودک چه اتفاقی میافتد که به دعوا کردن روی میآورد؟
1ـ در حال رشد بودن مغز کودک و مهارتهای او
یکی از نکات مهم این است که نباید تواناییهای کودک را با مغز بزرگسالانهی خودمان مقایسه کنیم! مغز نوزاد در بدو تولد یک چهارم مغز یک بزرگسال است و به مرور رشد میکند؛ بخش زیادی از رشد مغز تا ۵ سالگی اتفاق میافتد اما بخشهایی از مغز هم تا سنین بالاتر و با سرعت کمتری تکامل پیدا میکنند.
تحقیقات نشان میدهد که خواهر و برادرهای ۳ تا ۷ ساله، در یک ساعت به طور متوسط ۳ بار درگیری و مشاجره دارند و برای کودکان ۲ تا ۴ سال، این درگیری به ۶ بار در ساعت میرسد! کودکان تواناییهای شناختی کمتری دارند و با مجموع این تفاسیر، دعوا کردن در سنین کودکی اتفاقی رایج است.
نکتهی مهم این است که دلایل دعواهای کودک را شناسایی کنیم و به او مهارتهایی بیاموزیم که جعبهابزار کاملتری برای شناسایی احساسات خود و ابراز سالمتر آنها داشته باشد. (منبع ۱ و ۲)
2ـ ناتوانی در شناسایی احساسات ناخوشایند و ابراز سالم آنها
روان انسان دنیای پیچیده و عجیبی است و احساسات گوناگون، مانند اطلاعاتی هستند که از سمت ناخودآگاه مخابره میشوند. بیایید با یک مثال ساده این مورد را توضیح دهیم؛ کودکی را فرض کنید که تلاش میکند با کودک دیگری ارتباط برقرار کند و دریچههای دوستی را بگشاید! اما در برقراری ارتباط موفق نیست یا نمیتواند خودش را در گروه همسن و سالانش جای دهد.
اینجا احساسات ناخوشایندی همچون غم، اضطراب، ناتوانی یا … در او شکل میگیرد؛ اما ظرفیت و مهارت کافی را برای تجربهی این احساسات ندارد. پس تصمیم میگیرد با یک بهانهگیری(مثلا «چرا به اسباببازیام دست زدی؟!») شروع به فریاد یا کتککاری کند.
گاهی احساسات ناخوشایند تغییر شکل میدهند و خودشان را به صورت خشم ابراز میکنند. فکر کردن به پاسخ این پرسشها میتواند کمککننده باشد؛ اگر فرزندم به طور مداوم درگیر دعوا کردن میشود، چه احساسات ناخوشایندی در پشت پرده وجود دارد؟ آیا در برقراری روابط اجتماعی ناتوان است؟ آیا حس میکند دیده نمیشود؟ آیا حس میکند پذیرفتنی یا دوستداشتنی نیست؟ آیا با کودک دیگری مقایسه شده است؟ آیا در موقعیتی قرار دارد که اضطراب را تجربه میکند؟ در معرض حس شرم قرار دارد؟
بیشتر بخوانید:
3ـ وجود الگوهای نامناسب اطراف کودک
گاهی لازم است رفتارهای خود یا دیگر مراقبان کودک را زیر میکروسکوپ بگذاریم! چه چیزی مشاهده میکنیم؟ اگر به عنوان بزرگسال توانایی شناسایی احساسات ناخوشایندمان را نداریم و خواستههایمان را با پرخاشگری بیان میکنیم، چگونه از کودک انتظار داشته باشیم اینگونه رفتار نکند؟
- آیا فوران خشم داریم؟
- آیا موقع عصبانیت فرزندمان را کتک میزنیم و به آسیب فیزیکی روی میآوریم؟(حتی به سادهترین شکل مثل یک پس گردنی یا نیشگون)
- آیا میتوانیم نیازها و خواستههایمان را به شکل سالمی ابراز کنیم؟
- آیا در مواجهه با نظرات مخالف عصبانی میشویم و صدای خود را بالا میبریم؟
- فرزندمان چقدر شاهد بحث و گفتگوی سالم ما بوده است؟
- در مقابل چالشها یا موقعیتهای ناخوشایند چگونه رفتار میکنیم؟
صادقانه به پاسخ این پرسشها فکر کنیم؛ اگر رفتارهای ناسالمی داریم، در وهلهی اول لازم است به ریشهیابی و کاهش این رفتارها در خودمان بپردازیم.
4ـ به دنبال جلب توجه بودن کودک
اگر مخزن عشق و توجه کودک را پر نکنیم، احساسات او را به رسمیت نشناسیم و به او حس دیده شدن ندهیم، ممکن است به شیوههای ناسالمی این نیاز و خلأ را پر کند؛ مثلا با پرخاشگری، داد و فریاد، فحاشی، دعوا کردن و … .
این مورد یکی از دلایل پررنگ دعوای کودکان است. به خصوص زمانی که کودک نسبت به جایگاه خود احساس خطر کند؛ مثلا با آمدن خواهر یا برادر جدید. یا زمانی که ببیند شما یا اطرافیان به کودک دیگری توجه بیشتری نشان میدهید.
5ـ جنگ قدرت و نیاز به پیروز شدن یکی دیگر از دلایل دعوای کودکان است
گاهی کودکان سعی میکنند با داد و فریاد و دعوا کردن، حس کنترل بر دنیای بیرون را تأمین کنند؛ به بیان دیگر، به این روش در جنگ قدرت پیروز میشوند و میتوانند بر دیگران تسلط پیدا کنند. این رفتار نیز میتواند به این دلیل باشد که کودک از والدین حس دیده شدن دریافت نمیکند و به احساسات و صحبتهای او توجه کافی نمیشود.
یا ممکن است شرایط بیرونی، بیثبات و ناامن باشد و کودک با دعوا کردن سعی کند نیاز به تأثیرگذاری و تسلط بر دنیای بیرون را پاسخ دهد.
6ـ گاهی حس ناتوانی و شرم درونی به خشم تبدیل میشود!
اگر حس ناتوانی و شرم در کودک شدید باشد، ممکن است در موقعیتهای مختلف به خشم تبدیل شود و کودک این حس خشم را به صورت دعوا کردن، فحاشی، کتککاری یا… بروز دهد. حس ضعیف بودن، بیارزش بودن، دوستداشتنی نبودن، بد بودن، ناتوانی و … به زخمی در وجود کودک تبدیل میشود و در موقعیتهایی که اشارهای به این زخمها شود، حس خشم مانند طوفانی به پا میخیزد!
مثلا کودکی را فرض کنید که از درون حس ناتوانی عمیقی دارد و در موقعیت خاصی مثلا سر کلاس درس یا در جمع دوستانش مورد تمسخر قرار میگیرد؛ این تمسخر مانند نمکی میشود که بر زخمِ ناتوانی پاشیده شده است! در نتیجه، کودک موج خشم را در دریای روان خود احساس میکند و تصمیم میگیرد با دعوا کردن، این حس ناخوشایند را تخلیه کند.
بیشتر بخوانید:
موقع دعوا کردن کودکان چه واکنشی داشته باشیم؟ جعبهابزاری برای جلوگیری از دعوا کردن!
در این شرایط مرز باریکی بین مداخلهی صحیح و دخالتهای نادرست وجود دارد. همانطور که میدانیم، گاهی لازم است کودک به تنهایی با تعارضها روبهرو شود تا یاد بگیرد چگونه اختلافات را حل و فصل کند و مهارتهای اجتماعی را بیاموزد. از طرف مقابل، نمیخواهیم فرزندمان به کودکان دیگر آسیب برساند و نمیتوانیم کاملاً دور بایستیم! طبیعتاً لازم است در این بین کمی مداخله کنیم و مهارتهایی هم به کودک بیاموزیم. اما چگونه تعادل را حفظ کنیم؟ واکنش صحیح در موقعیتهای مختلف چیست؟
1ـ لازم است مرز بین مداخلهی صحیح و دخالت نادرست را در نظر داشته باشیم
تحقیقی در سال ۲۰۱۸ نشان داد که نحوهی مداخلهی والدین در دعوای کودکان، میتواند بر کیفیت روابط آنها را در آینده تأثیر بگذارد. (منبع) واکنش صحیح به شرایط بستگی دارد؛ اگر بحث و اختلاف نظر خفیف و بدون آسیب فیزیکی است، میتوانیم دور بایستیم تا فرزندمان خودش یاد بگیرد چگونه مشکلات را حل کند.
اما اگر درگیری شدید است، پرخاشگری و آسیب فیزیکی وجود دارد، بحث از لحاظ عاطفی توهینآمیز شده است یا آزار و اذیتی متوجه یکی از کودکان است، بهتر است وارد عمل شویم و مداخله کنیم.
2ـ آرامش خود را از دست ندهیم!
اگر دعوای کودکان شدید باشد و به مرحلهی کتککاری برسد، ممکن است کلافه یا عصبانی شویم؛ در قدم اول لازم است آرامش خود را حفظ کنیم. اگر در این حین ما هم مانند یک بشکهی باروت منفجر شویم و شروع به پرخاشگری کنیم، به کودک یاد دادهایم که شیوهی برخورد صحیح با خشم، تخلیهی آن روی دیگران است! در نتیجه، در بلندمدت پرخاشگری و کتککاری کودک ادامه پیدا میکند.
3ـ روی پیدا کردن مقصر تمرکز نکنیم
هنگامی که با دعوای کودکان روبهرو میشویم، شاید ذهنمان به این سمت برود که با پیدا کردن مقصر درگیری را فیصله بدهیم! اما این راهکار همیشه هم جوابگو نیست. اگر کودکی دعوا میکند یا داد و فریاد میکشد، دلایل زیادی میتواند در پشت پرده وجود داشته باشد؛ پس لازم است به دلیل عصبانیت کودک، احساسی که تجربه کرده یا هدفی که با دعوا کردن به دنبال تحقق آن بوده است بپردازیم.
بیشتر بخوانید:
4ـ روی پیدا کردن دلایل و الگوها متمرکز باشیم
اگر دعوا کردن فرزندمان با دیگران به صورت مداوم تکرار میشود، یا در منزل فرزندانمان مدام با هم دعوا میکنند، لازم است یک قدم عقب برویم و ببینیم معمولاً بعد از رخ دادن چه اتفاقی بحث و دعوا شروع میشود. اگر دقت کنیم، شاید الگوهای ثابتی ببینیم.
مثلا ممکن است مشاهده کنیم هر زمان که به فرزند کوچکترمان توجهی نشان میدهیم، خواهر یا برادر بزرگتر از موضوعی برای دعوا و کتککاری استفاده میکند. این الگوها بسیار مهم هستند و به ما کمک میکنند راهحلهای مناسبتری پیدا کنیم. (دلایل مطرح شده در قسمت قبل هم کمککننده است.)
5ـ قوانین واضح و مشخصی تعیین کنیم
به طور طبیعی، کودکان درکی از چهارچوبها، محدودیتها یا باید و نبایدها ندارند؛ بنابراین گاهی سعی میکنند با رفتارهای مختلف و آزمون و خطا، رفتارهای درست را از نادرست تشخیص دهند؛ به این صورت که «بذار داد بزنم تا ببینم واکنش والدینم چیه. بعد میفهمم این کار اشتباهه یا نه.»
در این شرایط لازم است قوانین واضح و سادهای برای کودک تعیین کنیم و آنها را یادآور شویم؛ این قوانین باید متناسب با سن و درک کودک باشد. مثلا میتوانیم این قانون را در نظر بگیریم که داد زدن در بحثها ممنوع است و زمانی که میبینیم فرزندمان در تعارضها داد میزند با لحن ملایمی بگوییم :«قرار شد بدون داد زدن حرفامونو بزنیم.»
تعیین قوانین ساده به کودک کمک میکند که درک کند در مواجهه با اختلاف نظر یا شرایط ناخوشایند، چه کارهایی نادرست و بیفایده است.
6ـ با کودک در مورد احساسات مختلف و تنظیم آنها صحبت کنیم
بحث احساسات بسیار مفصل است و نمیتوان در این مقاله پروندهاش را باز کرد! در محتوای «پوستر احساسات» کمی بیشتر به این موضوع پرداختهایم. ما هم به عنوان یک فرد بزرگسال هنگامی که با تعارض یا اختلاف نظری روبهرو میشویم، احساسات گوناگونی را تجربه میکنیم؛ خشم از بیعدالتی، اضطراب بابت از دست دادن کنترل شرایط، غم و اندوه، حس ناامیدی، حس بیارزشی و صدها حس دیگر.
کودک هم مثل ما در بحث و درگیری احساسات مختلفی را تجربه میکند، با این تفاوت که مهارتهای شناختی و عاطفی کمتری دارد. لازم است به فرزندمان بیاموزیم که احساسات ناخوشایند هم بخشی طبیعی از زندگی هستند و فضایی در نظر بگیریم تا کودک بتواند احساساتش را به شیوهی سالم تجربه و ابراز کند.
این مورد کمی دشوار است؛ آموزش تنظیم هیجانات به کودک، به صرف زمان نیاز دارد. اما این قول را به شما میدهم که نهتنها دعوا کردن را کاهش میدهد، بلکه در موقعیتهای گوناگونِ دیگر هم به کار میآید!
مختصری در بابِ آموزش هیجانات…
به این منظور لازم است در مورد احساسات مختلف با فرزندمان حرف بزنیم، از شکلکهای مخصوص برای آموزش احساسات استفاده کنیم و به او بگوییم که همهی ما انواع مختلف احساسات را تجربه میکنیم. اگر خودمان به عنوان والد عصبانی میشویم، از موقعیت فاصله بگیریم و به آرامسازی سیستم عصبیمان بپردازیم. یا اگر ناخواسته خششمان را روی فرزندمان تخلیه کردیم، بالغانه از او معذرتخواهی کنیم و بگوییم که در آن موقعیت به چه دلیلی عصبانی شدیم.
به کودک بیاموزیم که در مواجهه با اضطراب یا خشم، چه رفتاری صحیح است و چگونه میتواند خودش را آرام کند. استفاده از انیمیشنهای خوب (مثل درون و بیرون)، داستان، نقاشی و کاردستی هم بسیار کمککننده است و آموزش را جذاب میکند.
بیشتر بخوانید:
7ـ مهارتهای ارتباطی و مذاکره را به کودک بیاموزیم
دکتر بکی کندی، روانشناس مطرح در زمینهی فرزندپروری میگوید:«در بسیاری از مواقع رفتارهای نادرست کودکان به دلیل کمبود مهارت است. در نتیجه، تنبیه کردن آثار مثبت بلندمدتی ندارد. آموزش مهارتهاست که از تکرار موقعیتهای نامطلوب جلوگیری میکند.»
بنابراین اگر مهارتهای مذاکره و گفتگوی سالم را به فرزندمان بیاموزیم، در مواجهه با اختلاف نظرها برخورد بهتری خواهد داشت و بدون دعوا کردن یا کتککاری میتواند نظرات خود را بیان کند. اختلاف نظر، تعارض، ناراحتی و سوءتفاهم، بخشی طبیعی از روابط اجتماعی هستند و ما به عنوان بزرگسال، به مرور مهارتهای لازم را در طول زندگی آموختهایم. اما فرزند کوچکمان این مهارتها را ندارد.
مثلا هنگام دعوای کودکان، میتوانیم آنها را تشویق کنیم که راهحلی برای سازش پیدا کنند؛ به عنوان مثال هر کدام کمی از سطح خواستههایشان پایین بیایند تا به تفاهم برسند. تشویق کردن کودکان به پیدا کردن راهحل، بهتر از ارائهی راهحلهای آماده است. به این صورت کودکان انعطافپذیری، سازش و همکاری را یاد میگیرند.
8ـ والد هلیکوپتری نباشیم!
والد هلیکوپتری به والدی گفته میشود که در همهی زمانهایی که فرزندش با چالشهایی درگیر است، مثل هلیکوپتر خودش را میرساند و مشکلات را حل میکند! البته که این رفتار به دلیل عشق و علاقهی زیاد به کودک است، اما نوعی دوستی خاله خرسه محسوب میشود!
شاید بیشتر از اینکه کودکمان به راهحل نیاز داشته باشد، به مهارت حلمسئله نیاز دارد. درست است که اکنون میتوانیم مسائل را به جای فرزندمان حل کنیم اما در آینده چطور؟ آیا میتوانیم تا پایان بزرگسالی هم همراه او باشیم و راهحل مشکلاتش را پیدا کنیم؟
همانطور که خودتان هم میدانید، زندگی پر از چالش و مشکل است و در موقعیتهای مختلف نیاز داریم مدام ابزار حل مسئله را از جیبمان بیرون بکشیم! اگر زیاد از حد در چالشهای فرزندمان مداخله کنیم، ابزار حل مسئله را از او گرفتهایم. (البته که اصل تعادل اهمیت زیادی دارد.)
9ـ مخزن عشق و توجه کودک را پر کنیم!
همانطور که در بخش دلایل گفتیم، یکی از علتهای دعوای کودکان میل به دیدهشدن یا حس کنترل بر دنیای بیرون است. اگر به عنوان والد مخزن عشق و توجه کودک را پر کنیم، با او زمان باکیفیتی بگذرانیم، به او حس دیدهشدن بدهیم، احساساتش را به رسمیت بشناسیم و به صحبتهایش گوش کنیم، او میل کمتری به دعوا کردن یا کتککاری خواهد داشت.
در نظر داشته باشید که کودکان به عشق بیقید و شرط والدین خود نیاز دارند؛ عشقی که این پیام را به آنها منتقل کند:«تو را دوست دارم. با وجود تمام ویژگیهای منفی و مثبتی که داری و این طبیعت انسان بودن است، برای من ارزشمند، پذیرفتنی و دوستداشتنی هستی.»
10ـ از تشویق و تربیت مثبت استفاده کنیم
گاهی لازم است به جای بازخورد منفی در مقابل رفتارهای نادرست، به رفتارهای خوب واکنش مثبت نشان دهیم. یعنی در شرایطی که میبینیم فرزندمان با گروه دوستانش سازش دارد و در تعامل با یکدیگر به بازی کردن مشغول هستند، او را تشویق کنیم.
بیشتر بخوانید:
11ـ از کودک بپرسیم:«در تلاش بودی چه کاری انجام دهی؟»
گاهی پرسیدن سوالهای درست به حل مشکل کمک زیادی میکند. هنگامی که فرزندمان با دیگری دعوا میکند، شاید تلاش داشته چیزی را محقق کند یا به هدف مشخصی برسد؛ اما شکست خورده و شروع به دعوا یا کتککاری کرده است.
پس به جای تنبیه و زدن برچسبهای منفی، میتوانیم از او بپرسیم که با دعوا کردن به دنبال تحقق چه موضوعی بوده است؟ هنگامی که جوابهای کودک را میشنویم، میتوانیم دلیل این مشکل را بهتر متوجه شویم و واکنش مناسبتری داشته باشیم. در این مرحله میتوانیم وارد یک گفتگوی سالم شویم؛ مثلا بپرسیم:«فکر میکنی چه روشهای دیگری برای رسیدن به خواستهات وجود داشت؟»
اجازه دهیم کودک در مورد راهحلهای مناسب و جایگزین فکر کند؛ این کار یکی از مراحل حل مسئله است. سپس در صورت لزوم میتوانیم راهکارهای مناسبی برای شرایط مشابه پیشنهاد دهیم. (منبع)
کلام آخر
به پایان مقالهی دعوای کودکان رسیدیم. به عنوان نکتهی پایانی باید بگویم اصلاح رفتارهای کودکان و ایجاد عادتهای جدید زمانبر است؛ با یک بار و دو بار استفاده از راهحلها، تغییری حاصل نمیشود. لازم است ناامید نشویم و بدانیم که اگر رفتارِ دعوا کردن در فرزندمان ادامه پیدا کند، میتواند در آینده مشکلات بیشتری برای او به وجود آورد.
در این زمینه با چه چالشهایی روبهرو هستید؟ نظرات و تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منابع: